فرمول خوششانسی

آیا واقعا فرمولی برای خوششانسی وجود دارد؟ همیشه شنیدیم که میگن بادآورده رو باد میبره. یا چیزی که با شانس به دست میاد شانسی هم از دست میره. اما میدونید چیه؟ هیچ چیز قطعی و مطلقی تو جهان وجود نداره. این ضربالمثلها رو دور بریزید. ما میخوایم به شما بگیم چجوری بیفتید رو دور شانس. چجوری زندگیتون رو جذابتر کنید و موقعیتهای بهتری رو تجربه کنید.
دارن هاردی یه فرمول برای خوششانسی گفته. البته این فرمول قطعی نیست. هیچ چیز تو این دنیا قطعی نیست. اما این فرمول خیلی جالبه و دوست داریم اینجا بیشتر در موردش صحبت کنیم.
نظر دارن هاردی در مورد فرمول خوش شانسی
دارن هاردی میگه: شانس برابره با آمادگی و رشد شخصی به اضافه نگرشی که به زندگی دارید به اضافه فرصتهایی که سر راهتون سبز میشن به اضافهی اون کاری که برای به دست آوردن این فرصتها انجام میدید.
فرمول طولانیای شد نه؟ اما خیلی سادهاست.
آمادگی یا همون رشد شخصی اون علم یا مهارتیه که تو کارتون کسب میکنید. اون چیزایی هستن که یاد میگیرید. اون ترفندها و نکتههایی هستن که یاد میگیرید و به یه متخصص تو کارتون تبدیل میشید. وقتی شما سعی میکنید رشد کنید و خودتون رو بالاتر بکشید در حقیقت دارید به سمت موفقیت پیش میرید. هر چقدر موفقتر بشید شانس شما برای به دست آوردن چیزای جدید بیشتر و بیشتر میشه.
اما نگرش چیه؟ اون باورهایی که تو زندگی داریم. اون اصولی که بر پایهی اون زندگیمون رو ساختیم. اون فکرهایی که داریم. اون اهدافی که تو زندگیمون ساختیم. اینا همون نگرشهای ما هستن. برای اینکه تو مسیر خوششانسی و خوشبختی قدم بردارید باید یه سری باورهای کهنه و قدیمی رو دور بریزید. یه سری اصول که زندگیتون رو محدود میکنن کنار بگذارید. فکرهای منفی رو دور بریزید و شروع به ساختن یک نگرش جدید کنید.
بعدش سراغ فرصتها میرید. فرصتها تو زندگی همهی ما وجود دارن. بعضی از ماها این فرصتها رو نمیبینیم و به سادگی از کنارشون رد میشیم. گاهی اوقات هم این فرصتها رو میبینیم و میترسیم نزدیکشون بشیم. میدونید مشکل کار کجاست؟ اگر اون دو تا مرحلهی قبلی رو درست انجام بدید یعنی آمادگیتون رو بالا ببرید و رشد کنید و نگرشهای جدید برای خودتون بسازید هم فرصتها رو خیلی راحتتر میبینید و هم ترسی نخواهید داشت.
و اما مرحلهی مهم آخر. مرحلهی خیلی مهمی که خیلی از ماها بهش کم توجهی میکنیم. وقتی فرصتها رو پیدا کردید. حالا وقت اینه که کاری کنید و از این فرصتها به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. مثل ماهیگیری میمونه. فرض کنید یه ماهی خیلی بزرگ به قلابتون خورده و داره به شما علامت میده. تنها کاری که شما باید بکنید اینه که اون ماهی رو بالا بکشید و بندازید تو سبدتون. اگه این کار رو نکنید این شانس رو از دست میدید. تو زندگی هم فرصتها همینجوری به شما علامت میدن. فقط باید اونا رو به چنگ بیارید.
اما چند تا نکته رو هم فراموش نکنید.
نکته اول اینه: شما دنبال خوششانسی نمیگردید.
واقعیت اینه که یه مسیر ثابت برای خوششانسی وجود ندارد. اما هر کسی میتونه مسیر خاص خودش را کشف کنه. اجازه بدید یه داستان جالب براتون بگیم: جورج دنتزیگ یه استاد دانشگاه بود. یه روز دیر میرسه سر کلاس. میبینه دو تا مسئله روی تخته نوشته شده. شروع میکنه به حل کردن و جواب هر دو تا رو به دست میاره. وقتی برمیگرده میبینه دانشجوهاش از تعجب شاخ درآوردن. چون این دو تا مسئله دو تا از مسائل معروف حل نشده تو علم آمار بودن. دو تا از بزرگترین مسائل حل نشده دنیا تو یه اتفاق کاملا شانسی حل شدن. توسط یه آدم خوششانس.
شما خوششانسی رو تجربه میکنید. اینکه در هر موقعیتی و هر جایی دنبال یه شانس خوب باشید باعث نمیشه خوششانس باشید. اولین قدم تو خوششانسی اینه که تو جایی که هستید، تو کاری که هستید، تو موقعیتی که هستید شروع کنید به کشف کردن. شروع کنید به تجربه کردن اون موقعیت تا چیزای تازهای کشف کنید.
کریستف کلمب خوششانس بود. چون تونست قاره آمریکا رو کشف کنه. آمریکا اون موقع منبع طلا بود و کریستف کلمب به یکی از ثروتمندترین مردان دنیا بدل شد. اون خوششانس بود. چون سالها و سالها دریانوردی کرد. سالها به جاهای مختلف رفت و تجربه کرد تا اینکه به جایی رسید که قبلا هیچ کسی ندیده بود. قاره بزرگ آمریکا.
ماجراجو باشید. مثل کریستف کلمب. یک روزی جایی که انتظارش رو ندارید یک شانس بزرگ به پیشوازتون میاد.
نکته دوم: خوششانسی همیشه امتحان کردن چیزای خاص و غیرمعمول نیست.
تو بازار سهام و خرید و فروش شانش بعضی وقتها به شما چشمک میکنه. سال 1986 یه کارمند ساده 2000 دلار از سهام مایکروسافت رو خرید. اون موقع مایکروسافت اونقدرها قوی نبود و تازه وارد بازار بورس شده بود. اما حالا همین کارمند ساده ارزش سهامش به بیش از یک میلیون دلار رسیده.
اما یه چیزی اینجا از چشم من و شما پنهان مونده. این کارمند ساده قبل از اینکه سهام مایکروسافت رو بخره. بارها و بارها سهام جاهای مختلف رو خریده و فروخته بود. خیلی وقتها ضرر کرده بود. سود کمی هم کرده بود. اما در نهایت با یک انتخاب تونست این شانس بزرگ رو به نام خودش بزنه.
نیازی نیست همیشه منتظر یک فرصت مناسب باشید تا یک کار غیرمعمول انجام بدید شاید شانستون گرفت و به ثروت بزرگی دست پیدا کردید. همین کاری که الان در حال انجام دادنش هستید پر از این فرصتهای نابه. دنبالش بگردید. ماجراجویی کنید. شانستون رو امتحان کنید و مهمتر اینکه نترسید. اینجا کلیک کنید.
اما یک فرمول کوتاه رو هم از ما داشته باشید: شانس مساویه با کیفیت زندگی ضربدر آرامش ضربدر فکر باز
گفتیم یک مسیر ثابت و فرمول مشخص برای خوششانسی وجود نداره. اما هر کسی میتونه فرمول خودش رو داشته باشه. هر کسی میتونه از این فرمول تو زندگی خودش استفاده کنه. تو این فرمول سه تا چیز تو دست ماست: کیفیت زندگی، آرامش و فکر باز. تنها چیزی که اینجا دور از دسترس ماست شانسه.
این فرمول از این جهت مهمه که خیلی از ماها فکر میکنیم که شانس یا خوششانسی هیچوقت قرار نیست سراغ ما بیاد. اما واقعیت اینه که این ما هستیم که ناخودآگاه به خوششانسی نزدیک میشیم. مثلا وقتی کیفیت زندگیتون رو بالا ببرید. با افراد جدید آشنا بشید. دوستای خوب و باکیفیت داشته باشید. مسیرهای جدید رو امتحان کنید. افکار منفی رو از خودتون دور کنید. کم کم مسیر زندگی شما هموارتر میشه. ایدههای جدیدتری به ذهنتون میرسن. با افراد جدیدی آشنا میشید که میتونن زندگی شما رو تغییر بدن. کارهای جدیدتری انجام میدید. هدفهای جدیدتری رو جلوی روی خودتون قرار میدید. باور کنید یا نه. این همون خوششانسیه که همه ما دنبالشیم.
مسیرتون رو با آرامش و فکر باز جلو ببرید. چیزی مهمتر از آرامش وجود نداره. تو موقعیتهای حساس زندگی افرادی موفق عمل میکنن که بدون استرس و با آرامش کامل بهترین تصمیمها را میگیرن. وقتی در آرامش فکر میکنید و تصمیم میگیرید احساسات رو کنار میذارید و کاملا منطقی به همه چیز فکر میکنید. اینجاست که میتونید بهتر و دقیقتر عمل کنید. انسانهایی که ثبات فکری دارن و به جای احساسی فکر کردن منطق رو جایگزین میکنن انسانهای موفقی هستند و خیلی راحت میتونن از فرصتهای پیش روشون استفاده کنن.
سباستین فتل یکی از بزرگترین قهرمانهای اتومیبلرانی در جهانه. صدها مسابقه رو برده و بارها نفر اول مسابقات جهانی شده. وقتی ازش پرسیدن راز موفقیتت چیه یک جملهی خیلی جالب میگه. میگه من مسیر رو خوب میشناسم. نقشه رو کامل بلدم. میدونم کجا و چه نقطهای باید دور بزنم. مسیر حرکت رقیبهام رو میشناسم و میدونم چطور باید ازشون جلو بزنم و از کوچکترین فرصتها استفاده میکنم. همیشه از قبل میدونم که باید چیکار کنم. میبینید؟ راز اصلی موفقیتش این بوده که تو آرامش فکر میکنه و تصمیم میگیره. با اینکه سرعتش خیلی بالاست اما همچنان به دانستههاش و مهارتهاش ایمان داره و هیچوقت کاری رو از روی احساس انجام نمیده.
نکتهی آخر
شانس اون دور دورا نشسته و منتظره تا شما خودتون رو بهش برسونید. اما طی کردن این مسیر چند تا چیز لازم داره. باید دکمهی ماجراجوییتون رو فعال کنید. یاد بگیرید. اصول زندگیتون رو عوض کنید. دیدتون رو نسبت به مسائل باز کنید و سعی کنید همیشه و در هر حالتی در نهایت آرامش و با فکری باز بهترین انتخابها رو داشته باشید.
اجازه ندید احساسات به شما غلبه کنن. اگر خوب رشد کنید و مهارت و علمتون رو تو حوزهی تخصصیتون بالا ببرید و ترسها رو از خودتون دور کنید شانس از دور به شما چشمک میزنه و کافیه به سمتش حرکت کنید و تمام. تمام؟ نه. حالا از این شانس بزرگ یه پل بزنید و برید سراغ شانسهای بزرگتر.
دیدگاهتان را بنویسید